تاريخ : | 2:51 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

هر وقت دل کسی رو شکستی 1 میخ بزن تو دیوار هر وقت که دلشو به دست اوردی اون میخ رو از دیوار در بیار ولی جای اون میخ همیشه رو دیوار میمونه!!!

MANO O ARTIM
تاريخ : | 15:38 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

می گویند : شاد بنویس...!!
نوشته هایت درد دارند...!!
و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!!
گوشه ی خیابان شاد میزد...!!
اما با چشمهای خیس...!

MANO O ARTIM
تاريخ : | 17:34 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

خـیــــــــــــــــــــلی حسه خوبی به آدم دست میده ؛

وقتی باهــاش قـــهــری و این مسیج میاد


آپلود عکس رایگان

 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 2:57 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

بخدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

چ کنم؟

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 18:50 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

<iframe src="http://www.aparat.com/video/video/embed/videohash/DTcCA/vt/frame" allowFullScreen="true" webkitallowfullscreen="true" mozallowfullscreen="true" height="360" width="640" ></iframe>µÑ

MANO O ARTIM
تاريخ : | 16:53 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

شلوار سبز میپوشی؟بپوش

ولی خدایی دیگه کفش زرد و با شلوار قرمز و پیراهن سبز نپوش!

اسمارتیز که نیستی!!!!

MANO O ARTIM
تاريخ : | 2:29 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم:من رفتم،باهات قهرم...
دیگه تموم شد،دوستت ندارم…
وچقدر دلم میخواهد بشنوم: کجا بچه لوس؟
غلط میکنی که میری...
مگه دست خودته؟رفتن به این راحتی ها نیست...
اما...
نمیدانم چه حکمتیست که آدمی همیشه اینجور وقتها میشنود:به جهنم...

 

 

 

 


 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 20:28 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

دوستان عزیز شما میتوانید در قسمت موضوعات عکسهای بیشتری تماشا کنید...

MANO O ARTIM
تاريخ : | 19:32 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

به نظر شما خوشبختی چیست؟؟؟ در حد یک کلمه...

MANO O ARTIM
تاريخ : | 1:37 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

                       درغریبانه ترین لحظه ی تنهاییی خویش

                               چشمهایم را تقدیم میکنم

                     تا هیچگاه به پاکی دوستیمان شک نکنی

MANO O ARTIM
تاريخ : | 15:30 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 23:8 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

اتل متل توتوله
ایران خانم چجوره؟
هم غم داره هم غصه
نفت شو خوردن درسته
گازشو بردن هندستون
آشغال چینی بستون!
همه چی شده واردات، گور پدر صادرات
هاچین و واچین تولیدو برچین

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 22:28 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

 

 
به نام كسي كه اشك را آفريد تا سرزمين وداع آتش نگيرد.

 

 

 

 

 
بعد از مرگم مرا در دورترین غروب خاطراتت هم نخواهی دید...

 

 
منی را که هر نفس با یادت اندیشیدم

 

 
و هر لحظه بی آنکه تو بدانی

 

 
برایت آرزوی بهترین ها را کردم...

 

 
بعد از مرگم نامم را در ذهنت تداعی نخواهی کرد...

 

 
نامی که برایت بیگانه بود اما در کنارت بود...

 

 
بی آنکه خود خواهان آن باشی...

 

 
بعد از مرگم چشمانم را روی کاغذ نخواهی کشید...

 

 
چشمانی که همواره به خاطر غم ها و شادی هایت بارانی بود و    می درخشید

 

 
هنگام دیدن چشمانت....

 

 
بعد از مرگم گرمای دستانم را  حس نخواهی کرد..

 

 
.دستانی که روز وشب رو به آسمان برای لبخندت دعا می کردند...

 

 
بعد از مرگم صدایم را نخواهی شنید....

 

 
صدایی که گرچه از غم پر بود اما شنیده می شد

 

 
تا بگوید

 

 
:"دوستت دارم"

 

 
بعد از مرگم خوابم را نخواهی دید....

 

 
خوابی که شاید دیدنش برای من آرزویم بود

 

 
و امید چشم بر هم گذاشتنم....

 

 
بعد از مرگم رد پایم را پیدا نخواهی کرد...

 

 
رد پایی که همواره سکوت شب را می شکست

 

 
تا مطمئن شود تو در آرامش خواهی بود....

 

 
بعد از مرگم باغچه ی گل های رزم را نخواهی دید...

 

 
باغچه ی گل رزی که هر روز مزین کننده ی گلدان اتاقت بود...

 

 
بعد از مرگم نامه های ناتمامم را نخواهی خواند...

 

 
نامه هایی که سراسر شوق از تو نوشتن بود...

 

 
بعد از مرگم تو حتی قبرم را نخواهی شناخت...

 

 
.تویی که حتی روی قبرم از تو نوشتم...

 

 
.نوشتم:"دوستت دارم"

 

 
و

 

 
نوشتم:" تو نیز دوستم بدار "

 

 
بعد از مرگم تو در بی خبری خواهی بود....

 

 
روزی به خاک بر می گردم

 

 
سال هاست مرده ام و فراموش شده ام...

 

 
روزی که ره گذری غریبه

 

 
گردنبندی روی زمین پیدا خواهد کرد که نام تو روی آن حک شده است...

 

 
ناگزیر گردنبند را خاک خواهد کرد...

 

 
قبر را روی آن قرار خواهد داد...

 

 
روی تپه ای که دور از شهر است

 

 
و تو حتی در خیالت هم آن تپه را تصور نخواهی کرد...

 

 
آن روز هوا بارانی ست و من می ترسم

 

 
که مبادا تو در جایی باشی که خیس شوی و چتری در دستانت نباشد...

 

 
.من که به باران و خیس شدن از آن عادت کرده ام... .

 

 
به راستی بعد از مرگم فراموش خواهم شد...

 

 
بعد از مرگم  چه کسی

 

 
فانوس به دست بر سر قبرم برایم فاتحه می خواند؟

 

 
بعد از مرگم چه کسی

 

 
با اشک چشمانش غبار بر قبرم را می شوید؟

 

 
بعد از مرگم چه کسی

 

 
گیتار به دست آوازه رفتنم را می خواند؟

 

 
                                              بعد از مرگم چه کسی

 

 
برای نبودنم بی تاب و نا آرام میشود؟

 

 
بعد از مرگم چه کسی

 

 
به یاده سوختن دلم لحظه ای یاد می کند مرا؟

 

 
بعد از مرگم چه کسی ؟!

 


 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 18:20 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

این فقط برای كسایی جواب میده كه شماره مزاحمشون ایرانسلی باشه از خودشون فرق نمیكنه همراه اول یا ایرانسل فقط شماره مزاحم ایرانسل و بس ...

این بر روی همه گوشی ها جواب میده

روش حالگیری :

وقتی مزاحم بهتون زنگ زد اون دكمه ی سبز روی كیبورد گوشیتون كه عكس یه تلفن هست رو موقعی كه گوشی رو برداشتید تا اونجایی كه میتونید بزنید :
این كار باعث میشه نتونه تلفنشو قطع كنه (و مخابرات هم یه حالی میبره )

تست شده برای مزاحم تلفن ایرانسلی

MANO O ARTIM
تاريخ : | 16:0 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

 

روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند.

 

 

 

آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد:

 


عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد.

 


ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند.

 


حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم.

 


MANO O ARTIM
تاريخ : | 22:6 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

تازه فهمیدم عاشقیم بد چیزیه

وقتی نمیتونم واسه دیدنش کاری کنم خدایااااااااااااااااا

تو بگو چیکار کنم ...امشب دلم بدجوری پره کاشکی الان پیشش بودم

تا اشکاما میدید که بدونه...........

MANO O ARTIM
تاريخ : | 2:24 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

حکایت قشنگیه...

وقتی داغونی فقط ی نفرمیتونه ارومت کنه

                                      که اونم همونیه که داغونت کرده!!!

MANO O ARTIM
تاريخ : | 19:23 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

مکالمه من با فک و فامیلامون پشت تلفن
فک و فامیلمون: سلام خوبی؟
من: مرسی شما خوبی؟
+ مرسی منم خوبم،تو چطوری؟
-هی منم بدم نیستم،ی نفسی میره میاد،دیگه چه خبر؟
+ منم خوبم،تو خوبی؟
- آره منم خوبم،راستی خانواده خوبن؟
+ فدای تو،سلام می رسونن،مامان بابا خوبن؟
-آره اوناهم خوبن درگیر کار و بارن،اصله حالت چطوره؟
+هی بدک نیستم،تو چی کارا می کنی؟
...- منم خوبم،دیگه می گذرونیم،چه خبرا از خودت؟
+مرسی،تو چیکارا می کنی؟
-منم خوبم فدای تو،کاری نداری؟
+نه قربونت برم خیلی خوشحال شدم
-منم همینطور،خدافظ
+منم خوبم خداحافظ

MANO O ARTIM
تاريخ : | 18:44 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza


یاد اون روزهایی بخیر که  بهت میزنگیدم اما تو سر کلاس بودی

 

 


 

 

یاداون روزهایی بخیر که باهم دعوا میکردیم اخرش پشیمون میشدیم

 

 


 

 

یاد اون روزهایی بخیر که من قلیون میکشیدمو تو بدت میومد قهر میکردی

 

 


 

 

یاد اون روزهایی بخیر که یک روز کامل کنار هم بودیم

 

 


 

 

یاد اون روزهایی بخیر که باهم حدود 1ساعت میحرفیدیم 

 

 


 

 

یاد اون روزهایی بخیر که تا ساعت 2نصف شب اس میدادیم

 

 


 

 

یاد اون روزهای بخیر که.............

 

 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 16:56 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

دیدید تو بازی فوتبال وقتی کسی زمین میخوره

داور سریع میدوه و میگه میتونی ادامه بدی؟

کاش زندگی مثل بازیه فوتبال بود!تا زمین میخوردیم

یکی میومد میگفت میتونی ادامه بدی...........

MANO O ARTIM
تاريخ : | 16:48 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

 

 

دلم با تو بود

تو ولی سرد شدی

آنقدر سرد که به ناچار گرمایم را به تو بخشیدم

و تو به من تهمت سرد شدن زدی …

MANO O ARTIM
تاريخ : | 20:51 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

MANO O ARTIM
تاريخ : | 6:2 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

زمستان است...

و من شنیده ام که روزها کوتاه تر می شود؛

ولی

نمیدانم چرا دارند این روزها هی بلند تر میشوند ؛.. بی تو عشقم M-A!!!

 

 


 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 16:24 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.
عصر آنروز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید، که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.
مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است، ولی روی تابلوی او نوشته شده بود: امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم.

MANO O ARTIM
تاريخ : | 2:10 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 
     یه سوال هر کس میدونه جوابشو بگه چون من بدجور درگیرشم...
ﻣﻮﻗﻊ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺳﻮﺭﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺩﺍﺭﻥ ﻭ ﺳﺮ ﺻﺪﺍ ﺍﺫﯾﺘﺸﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﻪ...
یعنی تو ﺷﺒﺎﯼ ﻣﺤﺮﻡ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻟﺸﻮﻥ ﺧﻮﺑﻪ ﺗﺎ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﻭ ﺷــــﺐ ﻃﺒﻞ ﻭ ﺍﮐﻮ پخش میکنن؟

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 1:51 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

                                                              اخی کارگردان عجب تدوین گری داشتی....

MANO O ARTIM
تاريخ : | 15:55 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

MANO O ARTIM
تاريخ : | 19:9 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

سکوت میکنم....

ن اینکه دردی نیست.گلویی نمانده برای فریاد...!

MANO O ARTIM
تاريخ : | 19:5 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

  من اگر میخندم تنها به اجبار عکاس است و گرنه بی تو

  من کجا...خنده کجا...؟؟؟

MANO O ARTIM
تاريخ : | 18:57 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

دختری ب کوروش کبیر گفت...من عاشقت هستم

کوروش گفت...لیاقت شما برادرم است که از من زیباتر است

و پشت سرت ایستاده است...دخترک برگشت و دید کسی نیست

کوروش گفت...اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمیکردی!!!

MANO O ARTIM