تاريخ : | 13:11 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

ما نسل بوسه های خیابانی هستیم…
نسل خوابیدن با اس ام اس…
نسل دردو دل با غریبه های مجازی…
نسل غیرت رو خواهر,روشنفکری رو دختر همسایه…
نسل پول ماهانه,وی پــ ی ان…
نسل عکسهای برهـ ـنه بازیگران…
نسل جمله های کوروش و شریعتی…
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس…
نسل استرس های کنکور و سکته های خاموش…
نسل تنهایی,نسل سوخته…
یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم مدام بگوییم:
یادش بخیر…دنیای ما هم همینجوری بود…

MANO O ARTIM
تاريخ : | 13:4 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

  گمان میکردم قانع باشی, 

و به شکستن دلم اکتفا کنی! 

نه اینکه فستیوالی از دروغ به راه بیندازی 

  و در آخر بگویی : 

  " میرم تا اذیت نشوی بهترین من...!!! "

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 2:9 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

...

شاید همین سه نقطه...

MANO O ARTIM
تاريخ : | 1:55 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

اگــر روزي رســيدي که مــن نبــودم
تمــام وصــيتم به تــو ايــن است
" خــوب بــمــان "
از آن خــوب هــايي که مــن عاشــقش بــودم...

 


MANO O ARTIM
تاريخ : | 1:41 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

مرض

یه بیماریه مادرزادیه لاعلاج داریم :

 


“هرکی رو میبینیم فکر میکنیم آدمه”

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 19:42 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 اینم وبلاگ داش ساسانمsasan.bahar.loxblog.com

MANO O ARTIM
تاريخ : | 13:49 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

سر کلاس

  

و تا همیشه برای من مقدس میماند.....

 
معلم پرسيد: هي بچه ها چه کسي مي دونه عشق چيه؟
هيچکس جوابي نداد همه ي کلاس يکباره ساکت شد همه به هم ديگه نگاه مي کردند ناگهان لنا يکي از بچه هاي کلاس آروم سرشو انداخت پايين در حالي که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسي حرف نزده بود بغل دستيش نيوشا موضوع رو ازش پرسيد ، بغض لنا ترکيد و شروع کرد به گريه کردن معلم اونو ديد و گفت: لنا جان تو جواب بده دخترم ، عشق چيه؟
لنا با چشماي قرمز پف کرده و با صداي گرفته گفت: عشق؟
دوباره يه نيشخند زدو گفت: عشق...

 

 


ببينم خانوم معلم شما تابحال کسي رو ديدي که بهت بگه عشق چيه؟
معلم مکث کردو جواب داد: خوب نه ولي الان دارم از تو مي پرسم
لنا گفت: بچه ها بذاريد يه داستاني رو از عشق براتون تعريف کنم تا عشق رو درک کنيد نه معني شفاهيشو حفظ کنيد

 

 

 


من شخصي رو دوست داشتم و دارم ، از وقتي که عاشقش شدم با خودم عهد بستم که تا وقتي که نفهميدم از من متنفره بجز اون شخص ديگه اي رو توي دلم راه ندم براي يه دختر بچه خيلي سخته که به يه چنين عهدي عمل کنه.

 

 

 


گريه هاي شبانه و دور از چشم بقيه به طوريکه بالشم خيس مي شد اما دوسش داشتم بيشتر از هر چيز و هر کسي حاضر بودم هر کاري براش بکنم هر کاري...
من تا مدتي پيش نمي دونستم که اونم منو دوست داره ولي يه مدت پيش فهميدم اون حتي قبل ازينکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزاي قشنگي بود sms بازي هاي شبانه صحبت هاي يواشکي ، ما باهم خيلي خوب بوديم عاشق هم ديگه بوديم از ته قلب همديگرو دوست داشتيم و هر کاري براي هم مي کرديم

 

 

 


من چند بار دستشو گرفتم يعني اون دست منو گرفت خيلي گرم بودن ، عشق يعني توي سردترين هوا با گرمي وجود يکي گرم بشي ، عشق يعني حاضر باشي همه چيزتو به خاطرش از دست بدي ، عشق يعني از هر چيزو هر کسي به خاطرش بگذري

 

 

 


اون زمان خانواده هاي ما زياد باهم خوب نبودن اما عشقه من بهم گفت که ديگه طاقت ندارم و به پدرم موضوع رو گفت

 

 

 


پدرم ازين موضوع خيلي ناراحت شد فکر نمي کرد توي اين مدت بين ما يه چنين احساسي پديد بياد ولي اومده بود پدرم مي خواست عشقه منو بزنه ولي من طاقت نداشتم ، نمي تونستم ببينم پدرم عشقه منو مي زنه.

 

 

 


رفتم جلوي دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن ، خواهش مي کنم بذار بره

 

 

 


بعد بهش اشاره کردم که برو ، اون گفت لنا نه من نمي تونم بذارم که بجاي من تورو بزنه من با يه لگد اونو به اون طرف تر پرتاب کردم و گفتم بخاطر من برو... و اون رفت و پدرم من رو به رگبار کتک بست

 

 

 


عشق يعني حاضر باشي هر سختي رو بخاطر راحتيش تحمل کني

 

 

 


بعد از اين موضوع عشقه من رفت ما بهم قول داده بوديم که کسي رو توي زندگيمون راه نديم اون رفت و از اون به بعد هيچکس ازش خبري نداشت اون فقط يه نامه برام فرستاد که توش نوشته شده بود:

 

 

 

 


لناي عزيز هميشه دوستت داشتم و دارم ، من تا آخرين ثانيه ي عمر به عهدم وفا مي کنم ، منتظرت مي مونم ، شايد ما توي اين دنيا بهم نرسيم ولي بدون عاشقا تو اون دنيا بهم مي رسن پس من زودتر مي رمو اونجا منتظرت مي مونم

 

 

 


خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش
دوستدار تو(ب.ش)

 

 

 

 


لنا که صورتش از اشک خيس بود نگاهي به معلم کرد و گفت: خوب خانم معلم گمان مي کنم جوابم واضح بود
معلم هم که به شدت گريه مي کرد گفت: آره دخترم مي توني بشيني
لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گريه مي کردن ناگهان در باز شد و ناظم مدرسه داخل شد و گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا براي مراسم ختم يکي از بستگان
لنا بلند شد و گفت: چه کسي؟
ناظم جواب داد: نمي دونم يه پسر جوان
دستهاي لنا شروع کرد به لرزيدن ، پاهاش ديگه توان ايستادن نداشت ناگهان روي زمين افتاد و ديگه هم بلند نشد
آره لناي قصه ي ما رفته بود ، رفته بود پيش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توي اون دنيا بهم رسيدن...

 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 1:32 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

اجازه...

 

 

 

گــاهــــی دلم مــیـخـواد یـــکـی اَزم اجـازِه بـــخـواد ؛

کـه بـیـاد تـو تـنــــهـایـیــــم ....

و مـن اجـازه نـدم ! و اون بــی تفـاوت بـه مـــخــالـفــتـم

بـیــــاد تـو و آروم بـغــــلــم کــنـه و بــگـه :

مــگـه مـن مُــردم کـــه تـــنـــهـــا بــمـــونـــی ... !!!

 

 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 1:26 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

    

 

 

 

 

 براتون پیش اومده 

وقتی پای تلفن باید خداحافظی کنید

اما هنوز دلتون می خواد صداشو بشنوید 

یهو میگید : راستی؟!

میگه : جانم گـــــــــــــــــــــــــــــــــلم …؟!

آروم میگی : دوســـتـــت دارم….

آخـــــــــــــــ …. 

که این چند ثانیه آخر چقدر می چســـــبـــه ...

 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 23:56 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

خیلی شیرینه وقتی تو اس بازی های شبونه ک خوابت میبره صب

ک بلند میشی میبینی اومده :

قربون عشقم برم که خوابش برد........

MANO O ARTIM
تاريخ : | 2:12 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

 

همه جاي دنيا ملت دارن با iphone و htc چه كارا كه نميكنن
.
.
اون وقت جي ال ايکس هم تبليغات ميكنه كه راحت از جيب درمياد
 

 

انگار بقيه گوشيا با سيم بوكسل درميان .


 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 19:32 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

  آهای آدما ، پاسخ دوستت دارم ،مرسی نیست !

MANO O ARTIM
تاريخ : | 19:16 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

میدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند.

بعضی ها مثل " ب " برات میمیرند،

مثل " د " دوستت دارند،

مثل " ع " عاشقت میشوند،

مثل " م " منتظر می مونند

تا یه روز مثل " ی " یارت بشن...

MANO O ARTIM
تاريخ : | 16:42 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

 

خدايا ! هيچ تنهايي رو اونقدر تنها نكن كه به هر بي لياقتي

 

 

 

بگه :عشقم   . .


 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 16:24 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

سلام امروز یه چیز جالب براتون زدم خیلی جالبه حتما امتحان کنید

 


 

اولctrl+f روبزنید

 

یه کادری پایین مرورگرتون باز میشه

 

حالا تو کادر find عدد 9 رو توش بنویسید وبعد شکل ماژیکه رو بزنید

 


96699999966699999966996666996669999666996666999
99699999999699999999699666699669966996699666699
99669999999999999996699666699699666699699666699
99666699999999999966666999966699666699699666699
99666666999999996666666699666699666699699666699
99666666669999666666666699666669966996699666699
99666666666996666666666699666666999966669999996

ببین چی میشه!!! 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 2:45 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

چند تا دوسم داری ؟ .....

من میگم : یکی !!! میدونی چرا ؟چون قوی ترین و

بزرگترین عددیه که میشناسم ... دقت کردی که قشنگترین و عزیز ترین چیزای دنیا همیشه یکین

؟ ماه یکیه ... خورشید یکیه ... زمین یکیه ... خدا یکیه ... مادر یکیه ... پدر یکیه ... تو هم یکی

هستی ... وسعت عشق من به تو هم یکیه ... پس اینو بدون عشقم از الان و تا همیشه یکی دوستت دارم.

دوستت دارم زندگیمM-A

 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 2:29 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

وقتی یه دختر به خاطر یه پسر اشک میریزه....

 

 


يعني واقعن عاشقشه
.
.
.
اما ....
.
.
.
وقتی یه پسر به خاطر یه دختر اشک بریزه
.
.
.
.
.
یعنی هیچ وقت دیگه نمیتونه...

 

 


 

 

دختر دیگه ای رو مثل اون دوست داشته باشه ...


 

 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 16:30 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

معلم عصبی دفتر رو روی میز كوبید و داد زد: سارا ... دخترك خودش رو جمع و جور كرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم كشید و با صدای لرزان گفت: بله خانوم؟ معلم كه از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترك خیره شد و داد زد: چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نكن؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت كنم!... دخترك چونه ی لرزونش رو جمع كرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت: خانوم... مادرم مریضه سرطان داره... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن... اونوقت می شه مامانم رو بستری كنیم كه دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشك بخریم كه شب تا صبح گریه نكنه... اونوقت... اونوقت قول... داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره كه من دفترهای داداشم رو پاك نكنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو... معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت: بشین سارا ... و اشكهایش آرام روی گونه هایش لغزید!!!

MANO O ARTIM
تاريخ : | 23:55 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

آسانترین کار دنیا اینست که تو خودت باشی          و سخت ترین کار دنیا اینست که تو آنی باشی که دیگران از تو انتظار دارند!

MANO O ARTIM
تاريخ : | 16:44 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

بعضی وقتا دوست دارم وقتی

بغضم میگیره خدا بیاد پایین اشکامو پاک کنه!

دستمو بگیره بگه.ادما اذیت میکنند!؟

بیا بریم پیش خودم....

MANO O ARTIM
تاريخ : | 23:2 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

شب تو اتاق تو تاریکی منتظر روشن شدن چراغ گوشیت باشی ...
یهو چراغش
روشن شه ... قلبت بتپه ....
تاپ ...
تاپ ...
تاپ...
میری برش میداری ...
یعنی اونه ؟؟
رو صفحه میبینی ...
قلبت میشکنه ...
Battery Low ...
وقتی کسی نباشه قلبت رو شارژ کنه ...
چه فرقی میکنه ...
گوشیت خاموش میشه ...
آروم رو تختت کز میکنی
...
وتا خود صبح به خودتو بدبختیهات بد بیراه میگی...

MANO O ARTIM
تاريخ : | 2:54 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

دختر پسري با سرعت120کيلومتر سوار بر موتور سيکلت

 

 

 

 


دختر:آروم تر من ميترسم

 

 

 

 


پسر:نه داره خوش ميگذره

 

 

 

 


دختر:اصلا هم خوش نميگذره تو رو خدا خواهش ميکنم خيلي وحشتناکه

 

 

 

 


پسر:پس بگو دوستم داري

 

 

 

 


دختر :باشه باشه دوست دارم حالا خواهش ميکنم آروم تر

 

 

 

 


پسر:حالا محکم بغلم کن(دختر بغلش کرد)

 

 

 

 


پسر:ميتوني کلاه ايمني منو برداري بذاري سرت؟اذيتم ميکنه

 

 

 

 


و.....

 

 

 


روزنامه هاي روز بعد: موتور سيکلتي با سرعت 120 کيلومتر بر ساعت به ساختماني اثابت کرد موتور سيکلت دو نفر سرنشين داشت اما تنها يکي نجات يافت حقيقت اين بود که اول سر پاييني پسر که سوار موتور سيکلت بود متوجه شد ترمز بريده اما نخواست دختر بفهمه در عوض خواست يکبار ديگه از دختر بشنوه که دوستش داره ... براي آخربن بار


 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 2:35 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

بازدیدکنندگان عزیز توجه نمایید این وبلاگ تنها

حاویه یکصفحه نمیباشد شما میتوانید صفحات

دیگری از همین وب را هم بازدید نمایید...پس

خواهشا صفحات بعدی را هم ببینید ونظراتتونا

برایم بگذارید با تشکر.....................

MANO O ARTIM
تاريخ : | 20:6 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

 

 

دختره از پسره پرسید من خوشگلم؟
 
گفت نه .
 
گفت دوستم داری؟
 
گفت نوچ.
 
گفت اگه بمیرم برام گریه میکنی؟
 
 گفت اصلا.
 
دختره چشماش پر از اشک شد. هیچی نگفت
 

 

پسره بغلش کرد گفت:
 

 

تو خوشگل نیستی زیبا ترین هستی.
 

 

تورودوست ندارم چون عاشقتم.

 

 

 

 

 

اگه تو بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم می میرم.

 

 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 17:30 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 4:35 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

دوستان عزیز به زودی شما در این وبلاگ اهنگهای خودم

{علیرضا artim} ودوستانم را دانلود خواهید کرد....... 

 

                                                    0381 shahrekord music     

MANO O ARTIM
تاريخ : | 14:20 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 


1،2،3 الان یکی مرد!!!

یادت باشه یکی از این سه ثانیه ها سهم ماست !!!

پس قبل از اینکه به 3 برسیم قدر نعمت زندگی رو بدونیم

و برای زندگی ابدی توشه بیندوزیم ...

یک ... دو ... سه ...

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 17:6 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

MANO O ARTIM
تاريخ : | 1:23 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

مي بيني خدا..........................................؟

داشتيم بازي مي كرديم؛

اون رفت چشم گذاشت

منم رفتم قايم شدم

اما اون...،

به جاي من يكي ديگه رو پيدا كرد

ومن...

 

براي هميشه گم شدم............!


MANO O ARTIM
تاريخ : | 3:9 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

 

 

 

درد دارد…

 

 

 

سرت به سنگی بخورد ،

 

 

 

که روزی به سینه ات میزدی ….!

 

 

 

MANO O ARTIM